لیبرالیسم در روابط بین الملل
نظریه لیبرالیسم به عنوان یكی از مهم ترین نظریههای جریان اصلی رشته روابط بین الملل است كه خود از شاخهها و رهیافتهای گوناگون نظری تشكیل شده است. در همین زمینه با مروری بر آرا و نظریههای همه
نویسنده: الهام رسولی ثانی آبادی
نظریه لیبرالیسم به عنوان یكی از مهم ترین نظریههای جریان اصلی رشته روابط بین الملل است كه خود از شاخهها و رهیافتهای گوناگون نظری تشكیل شده است. در همین زمینه با مروری بر آرا و نظریههای همه شاخههای لیبرال از جمله پیروان وابستگی متقابل (1) فراملی گرایان (2)، نهادگرایان لیبرال (3)، میتوان به مفروضات مشتركی همچون باور به امكان تحول در روابط بین الملل، تأكید بر کنشگری عقلانی افراد و دولتها، تأكید بر منافع اقتصادی در روابط بین الملل، تأكید بر بازیگران غیردولتی و همچنین سازمانها، نهادها رژیمهای بین المللی به عنوان كنشگرانی كه در كنار دولتها میتوانند به كنشگری بپردازند و بر تحولات تأثیر بگذارند، تأكید بر صلح به عنوان وضعیت بهنجار و طبیعی امور، تأكید بر همكاریهای بین المللی و دستاوردهای مطلق (4) به جای دستاوردهای نسبی، تأكید بر نفوذپذیری مرزهای دولتی و شكسته شدن حاكمیت دولتها، تأكید بر همگراییهای منطقهای و بین المللی و ... اشاره كرد (برای مطالعه بیشتر ر.ك: مشیرزاده، 1384؛ برچیل و دیگران، 1391؛ چرناف، 1388؛ گریفیتس، 1388؛ دان، 1388؛ لینكلیتر، 1385؛ Griffiths 1999) كه در ادامه مهم ترین این مفاهیم را به اختصار توضیح خواهیم داد.
از مهم ترین اصول و مفروضههای لیبرالیسم میتوان به موارد زیر اشاره كرد:
1. تأكید بر بازیگری و كنشگری بازیگران غیردولتی در كنار بازیگران دولتی؛
2. تأكید بر همكاریهای بین المللی توسط نهادها، سازمانها و رژیمهای بین المللی؛
3. تأكید بر عقلانی بودن دولتها؛
4. عدم یكپارچگی دولتها تأكید بر نقش بوروكراسیهای درون دولتی؛
5. تأكید بر هویت ثابت دولتها به عنوان كنشگرانی عقلانی / اقتصادی كه در تعاملات خود به دنبال محاسبه سود و زیان بوده و بر همین اساس به دستورهای ناشی از همكاریهای بین المللی اهمیت داده و توجه میكنند؛
6. تأكید بر قدرت اقتصادی و نهادی در كنار قدرت مادی و اجباری؛
7. تأكید بر شباهتهای درون و بیرون؛
8. تأكید بر اخلاقیات، هنجارها، حقوق بشر و بایدها و نبایدهای رفتاری.
بررسی مهم ترین مفاهیم نظریه لیبرالیسم روابط بین الملل
تأكید بر نهادها و رژیمهای بین المللی: (5)
از نظر لیبرالها نهادهای بین المللی الگوهای عادی در رویههای دو یا چند جانبه است كه رفتار پذیرفتی را در عرصه بین المللی تعریف میكنند و منظور از رژیمها نیز مجموعهای از قواعد، هنجارها و رویههایی هستند كه رفتارهای بین المللی را در حوزههای خاص موضوعی تنظیم میكنند (Griffiths 2007: 43- 44). با تأكید بر این مفاهیم نظریه پردازان لیبرال بر آن اند كه رژیمهای بین المللی به عنوان مكانیسم همكاری میان دولتها به همراه سازمانهای بین المللی به عنوان بازوهای اداری رژیمها، اقدام به اعتماد سازی و امنیت سازی روابط میان دولتها كرده، امكان تقلب و فریب را كاهش داده و روند همكاری میان دولتها را تسهیل میكنند.به این ترتیب میتوان از نهادهای بین المللی برای افزایش و یا تثبیت مزایای صلح و همچنین افزایش هزینههای جنگ از طریق تنبیه دسته جمعی استفاده كرد (مشیرزاده، 1385: 59)
كوهن به عنوان مهم ترین نظریه پرداز نهادگرایی لیبرال با پذیرش سرشت آنارشیك نظام بین المللی و حاكم بودن اصل خودیاری معتقد است كه در این محیط درست است كه احتمال جنگ همیشه وجود دارد، اما میتوان با استفاده از قدرت هژمون به عنوان سركرده و رهبر نظام بین المللی، رژیمهای بین الملی را برای ایجاد همكاری و جلوگیری از جنگ میان دولتها تأسیس كرد؛ بنابراین این رژیمها افزون بر تسهیل همكاری میان دولتها میتوانند بر سرشت آنارشیك نظام نیز فائق آمده و حتی بعد از هژمون نیز باقی بمانند، چرا كه دولتها به عنوان بازیگرانی عقلانی بعد از افول هژمون نیز به دلیل منافع حاصل از همكاری و محاسبه سود و زیان، به رژیمها پای بند میمانند (Keohane 1984)؛
تأكید بر وابستگی متقابل:
وابستگی متقابل را میتوان به عنوان پیوند مستقیم و مثبت منافع دولتها در مواردی تعریف كرد كه تغییر در موقعیت یك دولت جایگاه سایرین را در همان جهت تغییر میدهد. این مفهوم یكی دیگر از مفاهیم مورد تأكید لیبرالهاست. از نظر آنها در عصر جهانی شدن و گره خوردن منافع میان دولتهای نظام بین الملل به هیچ وجه نمیتوان از وابستگی متقابل فرار كرد. آنها وابستگی متقابل را به دو قسم وابستگی متقابل متقارن (6) و وابستگی متقابل نامتقارن (7) تقسیم كرده و اذعان میدارند كه در وابستگی متقابل نامتقارن نوعی رابطه نابرابر و عمودی قدرت میان دولت برتر و دولت وابسته وجود دارد (برای مطالعه بیشتر ر.ك: لینكلیتر، 1385).كوهن و نای به عنوان دو تن از نظریه پردازان معروف لیبرال با تأكید بر مفاهیم وابستگی متقابل و وابستگی متقابل پیچیده بر این باورند كه وضعیت وابستگی متقابل پیچیده سه ویژگی مهم است:
1. وجود مجاری چندگانه ارتباطی میان جوامع به همراه بازیگران چندگانه كه صرفاً شامل دولتها نمیشوند؛
2. چندگانه شدن مسائل و مشكلات بین المللی به گونهای كه نمیتوان آنها را در یك چهارچوب سلسله مراتبی مشخص جای داد؛
3. پدید آمدن شرایطی كه در آن تهدید و یا توسل به زور در روابط میان دولتهایی كه دارای وابستگی متقابل با یكدیگرند، موضوعیت خود را از دست داده است. آنها معتقدند كه مفهوم وابستگی متقابل پیچیده در دهه 1970 اساساً برای توصیف روابط در حال ظهور میان دمكراسیهای تكثرگراست و نوعی از جهان گرایی را شامل میشود كه در سطوح اقتصادی، زیست محیطی و اجتماعی شدید و در سطح نظامی ضعیف خواهد بود (Keohane and Nye 1972).
تأكید بر تجارت آزاد: (8)
نظریه پردازان لیبرالیسم اقتصادی بر این اعتقادند كه تجارت آزاد و برداشتن موانع تجارت یكی از ابزارهای صلح آمیز برای دستیابی دولتها به ثروت و رفاه است. آنها با اتكا بر اصل مزیت نسبی بر این باورند كه تجارت آزاد و وابستگی متقابل ناشی از آن بیشتر از ملی گرایی و خودكفایی میتواند برای دولتها سودآور باشد و آنها را به منافعشان برساند؛ بنابراین تجارت آزاد و وابستگی متقابل به تدریج مرزهای بین دولتی را فرو میریزد و منافع دولتها را به یكدیگر میپیوندد (دان، 1388: 366 - 365)؛تأكید بر دستاوردهای مطلق:
یكی دیگر از مفاهیم لیبرالیستی كه میتواند روند همكاری و همگرایی میان دولتها در عرصه نظام بین الملل را معنا و توجیه كند، مفهوم دستاوردهای مطلق و همكاریهای ناشی از آن است. در همین زمینه لیبرالها معتقدند كه در جهان آنارشیك دولتها به وسیله نهادها و رژیمهای بین المللی و منطقهای بر عدم اعتماد میان خود فائق آمده و به یكدیگر اعتماد میكنند و با تكیه بر دستاوردهای مطلق فرایند همكاری را آغاز میكنند.به این معنا كه آنها نگران این موضوع نیستند كه در فرایند همكاری دولتهای طرف مقابل به چه میزان سود دست مییابند و كدام دولت از این فرایند سود بیشتری حاصل میكند (ر.ك: لینكلیتر، 1385)؛
تأكید بر مفهوم جهالنی شدن: (9)
یكی دیگر از مفاهیم مورد تأكید لیبرالها مفهوم جهانی شدن و تأثیری است كه این فرایند میتواند بر حوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دولتها داشته باشد. در بعد اقتصادی لیبرالها با تأكید بر مفهوم جهانی شدن و نتایج حاصل از آن كه مهم ترینش افزایش نقش رژیمهای اقتصادی بین المللی، آزادسازی تجاری و افزایش مشاركت بخش خصوصی است معتقدند كه در عصر جهانی شدن یكی از اهداف استراتژیك دولتهای در حال توسعه باید اصلاح سیاستهای توسعه اقتصادی و تجاری بر اساس ضرورتها و مبانی متحول و جدید جهانی، تن دردادن به اصلاحات اقتصادی مؤثر نهادهای مالی و بین المللی و رژیمهای حاصل از آن و همچنین تقویت روندهای منطقه گرایی به عنوان مكمل فرایند جهانی شدن باشد (Lutterbeck 1012 14- 15)؛تأكید بر مفهوم صلح دمكراتیك: (10)
واضع اصلی «نظریه صلح دمكراتیك» امانوئل كانت فیلسوف آلمانی قرن 18 میلادی است. به نظر كانت به عنوان یك ایدئالیست روابط بین الملل، ایجاد صلح در نظام بین الملل و جلوگیری از جنگ مستلزم وجود حكومتهایی مبتنی بر قانون اساسی جمهوری خواهانه است( ر.ك: Kant 2001) از سوی دیگر به نظر وی ضرورت رسیدن به صلح پایدار و همیشگی مستلزم تغییر آگاهی افراد، قانون گرایی جمهوری خواهانه و قرار داد فدرالی میان دولت ها برای از میان بردن همیشگی جنگ بوده و این قرارداد فدرالی فدراسیون ناشی از آن می تواند به یک پیمان صلح همیشگی میان دولت ها منتهی شود (دان، 1388: 372)؛ بنابراین این پیمان صلح كه نوعی پیمان عدم تجاوز متقابل و نوعی نظام امنیت دسته جمعی را مدنظر قرار دارد، محدود به روابط میان دولتهای لیبرال میشود، چرا كه دمكراسیها در مواردی مثل پیشبرد آزادی و یا دفاع از متحدان لیبرال خود میتوانند با غیر لیبرالها وارد جنگ شوند (Doyle 1986: 45).آنچه نظریه «صلح مردم سالارارانه» نامیده میشود، جنبههای ساختاری و هنجاری دارد. در این زمینه برخی از لیبرالها بر محدودیتهای نهادی بر دولتهای لیبرال مردم سالار از قبیل افكار عمومی، حكومت قانون و حكومت مبتنی بر نمایندگی تأكید دارند و برخی دیگر از لیبرالها بر ارجحیت هنجاری سازش و حل و فصل منازعه كه در مردم سالاریهای لیبرال میتوان یافت، پای میفشارند. به نظر آنها فرهنگ سیاسی دمكراتیك مبتنی بر چانه زنی، مذاكره و سازش در سیاست داخلی به روابط خارجی دمكراسیها بسط مییابد (Russett 1993 Maos and و یا مشیرالدوله و طالبی، 1390: 94).
افزون بر كانت، فرانسیس فوكویاما نیز در مقاله خود با نام «پایان تاریخ» كه در آن پیروزی لیبرالیسم را بر دیگر ایدئولوژیها بیان میكند، معتقد است كه دولتهای لیبرال به لحاظ داخلی با ثبات تر و به لحاظ بین المللی نیز نسبت به سایر نظامهای سیاسی صلح طلب تر هستند (ر.ك: دان، 1388: 387).
پینوشتها:
1. Interdependence.
2. Transnationalism.
3. Institutionalism.
4. Absolute Gains.
5. International regimes and Institutions.
6. Symmetrical Interdependence.
7. Asymmetrical Interdepence.
8. Free Trade9.
9. Globalization.
10. Democratic Peace.
رسولی ثانی آبادی، الهام؛ (1393)، درآمدی بر مهمترین مفاهیم و اصطلاحات روابط بین الملل، تهران: انتشارات تیسا، چاپ یكم.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}